۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

معناي سياسي بيانيه موسوي چيست؟

معناي سياسي بيانيه موسوي چيست؟
موسوي بالاخره روز شنبه 8 اسفند ، سكوت را شكست و بعد از گذشت 18 روز از قيام 22بهمن بالاخره حرفهايي را تكرار كرد كه كروبي نيز يك هفته قبل آنرا در بيانيه اش به نوعي گفته بود. بيانيه اي كه كروبي ميخواست با امضاي موسوي آنرا به عنوان يك بيانيه مشترك ، براي قوي تر كردن جبهه اش در مقابل جناح حاكم منتشر كند، ولي موسوي حاضر به امضاي آن نشده و گفته بود اين بيانيه چپ روانه و ساختار شكنانه است و نميتواند آنرا به عنوان يك بيانيه مشترك امضا كند !
حال چه شد كه بالاخره موسوي مجبور شد بيانيه اي بدهد كه حتي از بيانيه كروبي هم به درجاتي ضعيفتر بود ؟
با آنكه موسوي طي اين مدت ، سكوت پيشه كرده بود و به نوعي نميخواست با ولي فقيه و جناح غالب به اصطلاح شاخ به شاخ شود، اما وقتي كه ديد بسياري از جواناني كه تا كنون به او دل بسته بودند، از وي فاصله گرفته و حتي در برخي سايتها و وبلاگها نوشتند : آقاي موسوي روزي در خيابانها رو به شما فرياد زديم: ”موسوي سكوت كني خائني” ! و به شما اخطار داده بوديم كه به ملت پشت نكنيد ! و اكنون بايد فرياد بزنيم كه : موسوي: سكوت تو خيانت است به قرآن .... !
از طرفي با آنكه او سرش را پايين گرفته بود تا موج تهديدها و تهاجمات و حملات را از سر بگذراند ، اما باند غالب نيز دست از سر او بر نداشت . موسوي حتي در مجالس مختلف و يا صحبت با برخي از خبرنگاران جناح مقلوب ، پايبندي به ولايت فقيه را تاكيد كرد و گفت من فقط در همين حاكميت اصلاحات ميخواهم و بعد براي اينكه حسن نيت خود را بيشتر به خامنه اي نشان بدهد ، از طريق سازگارا ، عنصر مشكوكي كه خارجه نشين كه خط سازش را تبليغ ميكند، روي سايتها و فيس بوك و... بيانيه اي تحت عنوان ” ”فراخوان نداي سبز آزادي” براي چهارشنبه سوري پخش كردند كه در آن به طور كامل زيرآب چهارشنبه سوري ، يعني همان چيزي كه نظام و نيروهاي سركوبگر شديدا از آن وحشت دارند را از اساس ميزد و در اين اطلاعيه نوشته بود : اولين چهارشنبه سوري سبز و عاري از خشونت با ايده هاي سبز!! كه البته ايده هاي سبز آنها چيزي نبود جز تسليم طلبي و ذلت و خواري در برابر جناح حاكم ! در قسمتهايي از اين بيانيه مفتضح آمده بود : آيا بهتر نيست كه بكلي از قيد چنين روزي بگذريم و بجاي آن شمع روشن كنيم و درختكاري كنيم و.... تا دولت كودتا نتواند از ما بهانه اي پيدا كند و.... بگذاريد بگويند سبزها ميخواهند امسال را بدون ترقه و انفجار و حتي بدون شعارسياسي و شعار نويسي برگزار كنند ، آن موقع چهره خشونت طلبان واقعي معلوم ميشود!!
همانطور كه در بالا اشاره شد، نظام ولايت ، به دليل ويژگي تماميت خواهانه اش ، به هيچ وجه حاضر نيست حتي يك گام به نفع عناصري مثل موسوي كوتاه بيايد و با آنكه جناح موسوي ماكزيمم همكاري و ارادت را نسبت به ولي فقيه نشان داد ولي باز هم قدم به قدم در برابر او پيچيد و از او خواست كه يا از گذشته و اعمالي كه كرده است و تبري بجويد و يا اينكه منتظر عواقب آن باشد . حتي براي تضعيف روحيه او ، هر روز در نشرياتي مثل كيهان و سايت جهان و جوان و ... مقاله و مطلبي از او به طنز و يا تهديد و...نوشتند . ابتدا شايع كردند كه سكته كرده و بعد هم كسي را به عنوان پزشك خانوادگي موسوي به صحنه آوردند كه ادعا ميكرد كه موسوي مدت 10 سال است كه از بيماري ”اسکيزوفرني” كه باعث دو شخصيتي شدن افراد ميشود رنج ميبرد و حالات روحي او بشدت دچار عدم تعادل بوده و هميشه عصبي و پرخاشگر است و...! يا به عنوان مسخره در سايت جهان نوشتند : او حتي ميترسد كه از روي بوته بپرد !! و..
در هر حال بعد از افتضاح خط سكوت در چهارشنبه سوري ، وقتي كه ديد نه تنها حاكميت در مقابل اينهمه نرمش و سكوت او ، ذره اي كوتاه نمي آيد و ميخواهند او را تا مرز خيانت بطور علني به صحنه بكشانند. از طرفي بعد از اين بيانيه هر چند كه عده اي گول اين ترفند كثيف را خورده و گفتند كه بهتر است ساختار شكني نكنيم و .... ولي اكثريت جوانان دليري كه عاشورا را آفريده بودند و يا در صادقيه روز 22بهمن فرياد آزادي سر دادند، بر عليه اين زبوني و ذلت در برابر حاكميت ستمگر موضع گرفتند و گفتند و نوشتند : ما مدتهاست كه قيد موسوي را به عنوان رهبر جنبش سبز زده ايم و ميدانيم كه رهبري نميتواند پشت سر جنبش حركت كند ، سبزها در هر حال چهارشنبه سوري را آتشين تر از سالهاي قبل برگزار خواهند كرد ، حال بگذار عده اي تن به ذلت و خواري بدهند! ولي ما تا به آخر ايستاده ايم و رهبر خود ما هستيم.
بعد از اينكه موسوي صحنه را برانداز كرد و ديد كه از هر دو طرف رانده و مانده شده، ناچارا براي اينكه خودي نشان بدهد و البته از كروبي هم عقب نيفتد ، او هم بيانيه اي مشابه كروبي كه در آن ابتدا كمي غر و لند ميكند و اعتراضات خود را با همان زبان دو پهلو كه نه سيخ بسوزد و نه كباب رو به حاكميت با زباني بسيار نرم و از موضع پايين ، طرح كرده و سپس پيشنهاد ميدهد كه راه پيمايي آرامي برگزار كنند تا همه ببينند طرفداران او چقدر هستند!
اين حرف هر چند غير واقعي و رويايي ، ولي منافع آن مستقيم به جيب اين جنبش و مقاومت خواهد ريخت، چرا كه بعد از آن كار يك سره خواهد شد و حتي آن اقليتي كه هنوز اميد اندكي به اصلاحات وبهتر شدن وضع حتي در همين حاكميت دارند، خواهند فهميد كه نظام ولايت ، در مينيمم ها نيز حاضر نيست به اندازه سر سوزني به اصلاح طلبان پوئني جزيي بدهد و تيغ را تا به آخر بر گلوي هر كس كه در مقابل او و با زبان مماشات و دوستي با وي صحبت ميكند خواهد گذاشت و به هيچ وجه حاضر به تقسيم قدرت نيست ، به همين دليل ميگوييم ، ولايت مطلقه فقيه.
حال بايد گفت، آقاي موسوي يا اين نظام را به مثابه نظامي ديني و تماميت خواه كه سي سال است با سركوب و فشار ماكزيمم بر گرده اين ملت حكم روايي كرده را نمي شناسد ، كه اين حرف خطايي است چرا كه 8 سال بر مسند نخست وزيريِ همين نظام نا مشروع تكيه زده بود، و يا بايد بگوييم كه ميخواهد باز هم با به رخ كشيدن مردمي كه الان ديگر طرفدار او نيستند چون سازش و سكوت او را به عينه ديده اند، از جناح مقابل حتي به اندازه يك ارزن تائيديه و پوئن بگيرد و نشان بدهد كه هواداراني دارد و لاجرم، ولي فقيه بايد به او هم توجه كند! پس بايد به او هم سهمي از اين كيك بزرگ داده شود . در حالي كه واقعيت چيز ديگري است . به دليل ضعف اين نظام و ريزش هاي متعدد آن از درون و فشارهاي كمر شكن بين المللي از بيرون و تهاجم جوانان و زنان قهرماني كه حرف آخر را در هر تجمع و در هر صحنه زده و گفته اند كه : كشته نداديم كه سازش كنيم، رهبر قاتل را ستايش كنيم، اين نظام ترميم شدني نيست ، حتي با آقاي موسوي!
واقعيت اين است كه سد بزرگ اختناق ترك عميقي برداشته كه هر لحظه شكاف آن عميقتر ميشود، ولي فقيه در ماكزيمم منفوريت خود قرار دارد و ديگر هيچكس او را نميخواهد . پس كساني كه به فكر حفظ او هستند و دم از اصلاحات و ساختار نشكستن ميزنند ، جزيي از اين نظام پليد محسوب ميشوند و بايد به آنها گفت كه اين نظام ، حتي حاضر نيست كه پشيزي به شما امتياز و پوئن بدهد، چرا كه بخاطر شكافهاي عميق در حاكميت ، بايد خود را منقبض تر كرده و سركوب را گسترش دهد و توان اينكه اجازه تظاهرات حتي در سكوت را بدهد را نيز ندارد. كه البته اين از ضعف و انحطاط اين نظام نشأت ميگيرد نه قدرت او . زيرا اگر چنين كاري كند و يا حتي ذره اي گوشه چشم به امثال آقاي موسوي نشان بدهد ، شكاف از جانب جوانان دلير ميهن به اوج خواهد رسيد و سد اختناق شكسته خواهد شد. بنابراين چنين كاري را نخواهد كرد . در هر حال آقاي موسوي ، آخرين كارت و آخرين برگ خود را هم رو كرد و بعد از آن يا بايد به صف مردم بپيوندد و از تسليم و سكوت و زبوني در برابر دژخيم ، دست بر دارد و يا اينكه جذب كامل ولايت شود. هفته ها و ماههاي آينده اين حقيقت را به روشني به نمايش خواهد گذاشت و اميدواريم كه آقاي موسوي ، از پشت پا زدن به خون شهدا و رنج اسيرانمان دست بردارد و به جانب جنبش و مقاومت حركت كند نه نظام ولايت و قاتلان جوانان ايران.






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر