۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

گزارش جديدي از وقايع گفته نشده چهارشنبه سوري

نبردي تمام عيار عليه نظام ولايت فقيه

خيزش مردم در چهارشنبه سوري در ادامة سلسله خيزشهاي و قيامهاي 9ماهه سال 88، و به عنوان آخرين حلقة اين زنجير است، از ويژگيهايي برخوردار بود كه حقانيت, اصالت و گستردگي قيام مردم ايران را به نمايش ميگذاشت.
يك هموطن گزارش جالبي از چهارشنبه سوري فرستاد كه از هر حيث جالب توجه است. هم از جهت پادگاني شدن و برقراري شرايط شبه حكومت نظامي در تهران در شب چهارشنبه سوري و هم متقابلاً, شجاعت و شهامت جوانان و مردمي كه به هيچ وجه مرعوب نشدند و به جنگ و گريز با مزدوران خامنه اي پرداختند.
روز سه شنبه 25 اسفند و شب چهارشنبه سوري تهران تبديل به يك پادگان شده بود. نظام همه گونه مزدور از هر ارگاني را بسيج كرده بود تا بتواند پايتخت را كنترل كند. به عنوان مثال در خيابان هاي رودکي ، خوش، قَصرُالدشت، کارون، اسکندري، نواب، آذر بايجان و آزادي, سر همة چهار راه و تقاطع ها كه فاصله اي بين 100 تا 200متر با هم دارند, در هر كدام بين 50 تا 100 نفر گارد ويژه سپاه را چيده بودند. در تقاطع رودکي آزادي هم صدها نفر از نيروهاي مسلح گارد در کلانتري 108 و راهنمايي و رانندگي و سازمان حج و زيارت, استقرار داشتند. درتقاطع آذربايجان نواب در مسجد لولا گر صدها بسيجي مسلح به حالت آماده مستقر بودند. علاوه بر اينها صدها لباس شخصي کاملاً مسلح، با دوربين هاي قوي پياده يا سوار بر موتور و ماشين و يا از بالاي بعضي ساختمان ها اوضاع را زير نظر داشتند. به محض اين که ترقه اي منفجر مي شد مزدوران, خود را به محل مي رساندند و با فيلم برداري از عابرين و ساختمان ها به پراکنده کردن مردم مي پرداختند. به عنوان مثال در خيابان اسکندري مزدوري از بالکن منزلي فيلم برداري مي کرد و با موبايل به ديگر نيروها گرا مي داد. با تمام اين تهديدها تجمع و اعتراض و شادي مردم شکل گرفت و اين نيرو ها ازمقابل مردم فرار ميكردند. آنها تمام تلاششان اين بود كه نگذارند گروههاي بزرگي از مردم شكل بگيرد. همينكه گروه بزرگي از مردم و جوانان شكل ميگرفت, نيروهاي انتظامي مثل برق و باد فرار ميكردند و ميرفتند. مزدوران با وسيلة خاصي به مردم رنگ فسفري مي پاشيدند تا ديگر مزدوران آنها را بازداشت كنند. به همين خاطر مردم بسيار هوشيار بودند كه در دام اطلاعاتيها نيفتند. در يکي از اين تجمعات عليرغم اين که اين بچه ها درگير جنگ و گريز با گاردي ها بودند وقتي يكي از دوستان عکس منحوس خامنه اي را به آتش انداخت, قيام كنندگان به او مشكوك شدند و او را دستگير كردند. تا اينكه ما وارد شديم و عكسهاي ديگر خامنه اي را در آتش انداختيم و آنان خوشحال شده و فهميدند كه ما از نظام نيستيم و رهايمان كردند. منطقه دست بچه هاي قيام كننده بود. در تجمعي ديگر مردم براي مبارزه با عوامل اطلاعاتي در حالي كه به سختي در جنگ و گريز و تهاجم به مزدوران گارد بودند, و مرتب هم مورد اصابت گاز اشک آور و يا گلوله هاي پلاستيکي قرار ميگرفتند, از شناسايي و گوشمالي دادن عوامل اطلاعاتي و لباس شخصي غافل نبودند. از جمله يکي از بچه هاي قيام را به گمان اين که اطلاعاتي است دستگير کردند و مي خواستند دوربينش را خُرد کنند که پس از سؤال و جواب كامل و چك مدارك متوجه شديم اين فرد خودي است. البته هوا هم تاريك بود و فيلمها خوب در نمي آمدند ولي حساسيت قيام كنندگان بسيار بالا بود. صحنه هاي درگيري و گوشمالي دادن گارديها و عوامل اطلاعاتي زياد بود اما امكان فيلمبرداري از صحنه ها نبود. يكبار مجبور شدم بجاي دوربين با موبايلم فيلمبرداري كنم كه همة كساني كه اطرافم بودند, ابتدا مسخره ام كردند ولي بعد من را به زير سؤال كشيدند تا مطمئن شدند من خودي هستم. فيلمبرداري بسيار مشكل شده بود اما صحنه ها از هر زمان ديگر جنگي تر و عليه نيروهاي سركوبگر تهاجمي تر بود. مثلاً بعد از اين که تجمع مردم در تقاطع رودکي آذربايجان از چند جناح مورد تهاجم گاردي ها, بسيجي ها و اطلاعاتي ها قرار گرفت و مردم به دسته هاي کوچک تقسيم شدند, شروع به مقابله كردند. مردم محل هم از بالاي ساختمان ها بر روي مزدوران نارنجک هاي پر قدرت و بمب هاي صوتي پرتاب ميكردند که اين مزدوران مجبور به فرار شدند. مزدوران هم كه ميخواستند از مردم فيلم بگيرند، با تهاجم مردم فراري ميشدند.
اين دوست قيام آفرين ادامه داد ، علاوه بر جنگ نظامي و درگيريهاي شديدي كه در صحنه بين مردم با نيروهاي سركوبگر درچهارشنبه سوري بسيار فعال بود, جنگ اطلاعاتي هم به موازات پيش ميرفت. نظام هر كاري در توان داشت كرد اما نتوانست جلوي تهاجم مردم به مزدوران را بگيرد و تهران تا ساعتي پس از نيمه شب همچنان از صداي انفجارها ميلرزيد و بر خامنه اي و مزدورانش رعشة مرگ انداخته بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر